روز بارانی

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم،

 چتر نداشتیم،

خندیدیم، دویدیم 

و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.

 

دومین روز بارانی چطور؟
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی، چتر آورده بودی، 

من غافلگیر شدم، سعی می‌کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

 

سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند، حوصله نداشتی سرما بخوری، 

چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد

 

و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی 

و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

 

فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
تنها برو!

دکتر علی شریعتی



نظرات شما عزیزان:

minaf
ساعت19:42---24 آبان 1393

دیشب با خدا دعوایم شد ......

با هم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد......

رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم برد

صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...

نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد ....!!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: روز بارانی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:, | 15:0 | نویسنده : behnam |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • آفتاب کلوپ